فندق کوچولوی مامان و بابا خوش اومدی.

بلاخره دیدمت و ...

سلام. اول از همه از خواننده های عزیز وبلاگ تشکر میکنم و امیدوارم عذرخواهیمو بپذیرید از اینکه دیر به دیر پیامهای پر از مهرتون رو میخونم. ویارهای گاه و بیگاه هنوز دست از سرم بر نداشتن.   گل مامان ، میوه بهشتیه من بلاخره هم دیدمت و هم صدای قلب کوچولوتو شنیدم. دوشنبه 20/5/93 نوبت سونوی ان تی داشتم و شما گلم رو هم دیدم. قربونت برم فندق کوچولو. از اون روز همش برگه سونو دستمه و نگات میکنم و قربون صدقه ات میرم. فکر کنم بینیت به خودم رفته...کلی به بابا پز دادم... بعد از ظهر هم که رفتیم دکتر و من اونجا صدای قشنگ قلبت رو شنیدم . به خانم ماما گفتم اولین باره و ایشون هم زمان بیشتری گذاشت و منم سر کیف از شنیدن. خانوم دکت...
22 مرداد 1393
1